فیزیک
just fizik& nothing more
|
تاریخچه فضاپیمای سایوزآغاز برنامه سایوزبرنامه شوروی برای سفر به ماه ابتدا بر این اساس بود که سه بخش فضاپیمای ماهنورد بطور جداگانه به فضا پرتاب شوند، در مدار زمین به هم متصل شده و فضاپیمای بزرگتری تشکیل دهند. به علت پیچیدگی عملیاتی، این طرح به دو پرتاب جداگانه تغییر پیدا کرد، و در نهایت تبدیل به پرتاب کل فضاپیما در یک نوبت شد. فضاپیمای سایوز برای اجرای طرح سوم طراحی و ساخته شد، و نخستین فضاپیمایی بود که میتوانست در فضا مستقل عمل کند، هدایت شود، و به فضاپیماهای دیگر متصل گردد سایوز ماهنورد «زوند» نام داشت و با کُد L1 شناخته میشد. فضاپیمای زوند از دو بخش اصلی تشکیل میشد: بخش فرماندهی و بخش ماهنشین. قرار بر این بود که این دو بخش در مسیر پرواز بین زمین و ماه به هم متصل باقی بمانند، و در مدار ماه از هم جدا شوند:
همزمان با سایوز ماهنورد، گونهای دیگر از سایوز نیز در اواسط دهه ۶۰ میلادی مختص عملیات در مدار زمین طراحی شده بود که با کد 7K-OK شناخته میشد. قرار بر این بود که از این گونه درمدار زمین برای تمرین عملیات سفر به ماه استفاده شود. پروازهای فضایی اولیهدر فضای رقابتآمیز مسابقه فتح ماه، نخستین آزمایشهای سایوز در مدار زمین به سرعت برنامهریزی و انجام شد. این آزمایشها نتایج متفاوتی درپی داشت. در ۲۳ آوریل ۱۹۶۷ (۳ اردیبهشت ۱۳۴۶) نخستین ماموریت این فضاپیما با نام سایوز-۱ با یک سرنشین به نام ولادیمیر کاماروف به فضا پرتاب شد. قرار بود که سایوز-۲ مدت کوتاهی پس از آن به فضا پرتاب شود تا این دو فضاپیما بتوانند در مدار زمین عملیات اتصال به یکدیگر را آزمایش کنند. به علت نقص فنی، پرتاب سایوز-۲ لغو و کاماروف مجبور به بازگشت به زمین شد. در راه بازگشت، چترنجات فضاپیما عمل نکرد که باعث سقوط آن به زمین و کشته شدن کاماروف گردید. پس از این فاجعه، به مدت یک سال و نیم تنها فضاپیماهای بیسرنشین سایوز برای آزمایش به فضا پرتاب شدند. در این دوره دو فضاپیمای سایوز با موفقیت و بطور کاملا خودکار در مدار زمین به هم متصل شدند. پس از رفع اشکال و اطمینان از صحت عملکرد فضاپیما، پروازهای سرنشیندار سایوز در اکتبر ۱۹۶۸ از سرگرفته شد. سایوز برای ایستگاههای فضاییپس از فرود آپولو ۱۱ بر سطح ماه، مدیران برنامه فضایی شوروی نیروی خود روی هدف مهم دیگری متمرکز کردند: ساخت ایستگاههای دائمی فضایی در مدار زمین! در اواخر دهه ۶۰ میلادی، گونه جدیدی از فضاپیمای سایوز برای حمل فضانورد و بار به ایستگاههای فضایی سالیوت و آلماز طراحی و ساخته شد. در سال ۱۹۷۱، این مدل سایوز دو فضانورد را به ایستگاه فضایی سالیوت-۱ منتقل کرد. در راه بازگشت فضانوردان به زمین، فاجعه دیگری رخ داد: فشار هوای درون کابین فضانوردان به علت نقص فنی شدیدا کاهش پیدا کرد و باعث کشته شدن هردو فضانورد شد. از آن حادثه به بعد طراحی سایوز به نحوی تغییر کرد که فضانوردان در مراحل پرتاب و بازگشت به زمین، با لباس فضایی در کابین بنشینند تا در صورت وقوع حادثهای مشابه، لباس فضایی جان و سلامت آنان را تضمین کند. از آنجاییکه لباس فضایی به جای بیشتری نیاز داشت، تعداد سرنشینان سایوز از ۳ به ۲ فضانورد کاهش پیدا کرد. پس از رفع اشکال و انجام تغییراتی در فضاپیما، سایوز تبدیل به فضاپیمای اصلی برای حمل فضانورد و بار به مدار زمین و ایستگاههای فضایی شد. فاجعه سالیوت-۱ آخرین حادثه مهم فضاپیمای سایوز بود. از آن زمان تاکنون فضاپیماهای سایوز هیچ گونه حادثهای نداشتهاند. سایوز-تی و سایوز-تیام [ویرایش]گونه جدیدی از فضاپیمای سایوز با نام سایوز-تی (T) در سال ۱۹۸۰، و گونه پیشرفتهتری با نام سایوز-تیام (TM) در سال ۱۹۸۶ ساخته و به خدمت گرفته شدند. سایوز-تیام برای انتقال فضانورد و بار به ایستگاه فضایی نسل دوم شوروی یعنی ایستگاه میر بکار گرفته میشد. در این گونه جدید ابزار ناوبری پیشرفتهتری تعبیه شده بود، و ابزار و امکانات نجات اضطراری فضانوردان نیز بهبود داده شده بود. یکی از مهمترین تغییرات در سایوز-تی و سایوز-تیام، امکان حمل سه سرنشین بود بطوریکه هرسه فضانورد میتوانستند در طول مراحل پرتاب و فرود لباس فضایی به تن داشته باشند. سایوز-تیامایسایوز-تیامای (TMA) جدیدترین گونه از فضاپیمای سایوز است که از سال ۲۰۰۳ وارد خدمت شده و در حال حاضر برای سرویسدهی به ایستگاه فضایی بینالمللی بکار میرود. عمدهترین تفاوت سایوز-تیامای با مدلهای قبل، نبود محدودیت قد برای فضانوردان است. بدین ترتیب، پس از اتصال سایوز-تیامای به ایستگاه فضایی بینالمللی، فضانوردان صرف نظر از ملیت و قد خود میتوان از آن در هنگام خطر و حادثه به عنوان وسیله نجات اضطراری استفاده کنند و به زمین بازگردند.
ماهواره، یا قمر مصنوعی، به دستگاههای ساخت بشر گفته میشود که در مدارهایی در فضا به گرد زمین یا سیارات دیگر میچرخند. اهمیت ماهوارهها برای مخابرات و بررسی منابع زمینی و پژوهش و کاربردهای نظامی و جاسوسی روزافزون است. بخشی از پژوهشهای علمی و تخصصی که در آزمایشگاههای مستقر در فضا انجام میشود، هرگز نمیتوانست روی کره زمین جنبه عملی به خود گیرد.
ایده استفاده از ماهوارههای ساخت دست بشر، برای اولین بار در پایان جنگ جهانی دوم بر سر زبانها افتاد.دانشمند، ریاضی دان و نویسنده مشهور انگلیسی آرتور سی کلارک Arthur C Clarke یکی از بزرگترین خالقان داستانهای تخیلی، برای اولین بار پیشنهاد قرار دادن یک ماهواره ارتباطی را در مدار ژیوسنکرون زمین Geostationary Orbit یا مدار کلارک که در فاصله تقریبا ۳۶۰۰۰ کیلومتری سطح زمین و بالای خط استوا (جایی که قابلیت دسترسی به تقریبا ۴۰٪ سطح زمین در آن مکان وجود دارد) قراردارد، را جهت پوشش سیگنالهای رادیو یی و تلوزیونی را داد. ماهوارهای که در مدار ژیوسنکرون زمین و در بالای خط استوا و هماهنگ با سرعت زمین و با زاویهای ثابت، حرکت میکند، قسمت مشخصی از سطح زمین را بطور ثابت پوشش میدهد.از یک ایستگاه زمینی نیز بصورت یک نقطه ثابت، قابل رویت است.ماه، خورشید، و دیگر ستارگان و سیارات منظومه شمسی باعث تا ثیر گذاری بروی ماهواره در مدار خود میشود که احتمال جابخایی از مکان خود را دارد. برای جلوگیری از این مسیله، موتورهای مخصوصی که بوسیله ایستگاههای زمینی کنترل میشوند، کمک میکنند که ماهوارهها در مکان خود ثابت باقی بمانند. جهت برقراری ارتباط از یک ایستگاه زمینی، معمولاً احتیاج به یک دیش بزرگ که بنام Uplink Antenna معروف است، میباشد و باعث تمرکز اطلاعات ارسالی به ماهواره میشود. در ارتباط بین ماهواره و ایستگاه زمینی معمولاً از دو نوع موج و فرکانس متفاوت استفاده میشود.یکی برای Uplink و دیگری برای Downlink. دیش نصب شده بروی ماهواره، سیگنال ارسالی ازایستگاه زمینی را دریافت کرده و به یک دستگاه گیرنده میرساند و پس از یک سری پردازش، به فرستنده ماهواره انتقال میدهد و از طریق آنتن فرستنده ماهواره، مجدداً به سمت زمین باز تابش داده میشود. سیگنال ارسالی به سطح زمین، بوسیله دیشهای معمولی، دریافت و جمع آوری شده و به دستگاه گیرنده ماهواره، از طریق LNB انتقال پیدا میکند. قدرت سیگنال دریافتی بر روی زمین، نسبت به فاصله و زاویه و.... ماهواره و نقطه گیرندگی، متفاوت بوده و بصورت یک الگوی خاص به نام سایه ماهواره یا footprint معرفی میشود. همیشه قدرت سیگنال ماهواره در مرکز سایه، بیشترین مقدار را دارا میباشد و در گوشهها، از کمترین مقدار، برخوردار است. توجه به این نکته لازم است که دریافت سیگنال در خارج است سایه، احتیاج به دیشهای بزرگ تر، دارد. امواج سانتی متری، جهت ارسال سیگنال ماهواره به زمین، مورد استفاده قرار میگیرد که محدوده فرکانسی آنها بین ۳-۳۰ MHz میباشد. دلیل اصلی استفاده از این امواج رادیویی کوتاه، انتشار راحت امواج و تاثیرات کم نویز و مزاحمتهای فرکانسی است. البته فرکانسهای بالاتر از ۱۵ Ghz، بصورت وحشتناکی بوسیله اکسیژن هواوبخار آب تضعیف میگردند. ماهوارهها سیگنالهای ارسالی خود را بصورت قطبی و با دو حالت افقی و عمودی ارسال میکنندو گاهی اوقات نیز بصورت دورانی، چپ گرد و راست گرد. در سیستمهای دیجیتال، امکان ارسال DATA و چندین شبکه تلوزیونی و رادیویی بروی یک فرکانس وجود دارد. لغت ماهواره طبق تعریف، به سفینهای گفته میشود که درمداری به دوریک سیاره معمولاً زمین درحال گردش باشد. در عصری که ما در آن زندگی میکنیم، ماهواره وتکنولوژی وابسته به آن آنچنان درتاروپود جوامع بشری نفوذکرده وبه پیش میتازدکه نقش تعیین کننده آن درسیرتحولات تمدن بشری، قابل توجهاست.بخشی ازتحقیقات وپژوهشهای علمی -تخصصی که درآزمایشگاههای مسقتر در فضا انجام میشود، هرگز نمیتوانست روی کره زمین جنبه عملی به خود گیرد. این تحقیقات که بسیارمتعدد ومتنوع است، درتخصصهای پزشکی، داروسازی، مهندسی مواد، مهندسی ژنتیک ودهها مورددیگر، تا به حال دستاوردهای بسیار ارزندهای را به جوامع بشری عرضه کردهاست.ماهوارهها که در فضا درحال گردشند، میتوانند اطلاعات باارزشی در اختیارانسان قرار دهند که منجربه تحولات شگرفی در زمینههای گوناگون شود. ماهوارههای کشف منابع زمینی هواشناسی، مخابراتی، پژوهشی ونظامی ازاین نوعند.
تاریخچه ماهوارههای مصنوعی: اولین ماهواره مصنوعی اسپوتنیک ۱ (Sputnik ۱) بود که توسط شوروی در ۴ اکتبر ۱۹۵۷ شروع به کار کرد. که این باعث به راه افتادن یک رقابت فضایی بین شوروی و آمریکا شد. آمریکا نیز اولین ماهواره خود را در ۳۱ ژانویه ۱۹۵۸ به فضا پرتاب کرد. بزرگترین ماهواره مصنوعی که هم اکنون به دور زمین میچرخد ایستگاه بینالمللی فضاییمیباشد.
•ماهواره ضد سلاح: که بعضی مواقع ماهوارههای کشنده نیز خوانده میشوند، که ماهوارههایی هستند که برای خراب کردن ماهوارههای دشمن و دیگر سلاحهای مداری و اهداف دیگر طراحی شدهاند. که هم آمریکا و هم روسیه از این نوع ماهواره دارند. •ماهوارههای ستارهشناختی: که برای مشاهده فاصله سیارهها و کهکشانها و دیگر اشیای خارجی فضا استفاده میشود. •ماهوارههای زیستی : ماهوارههایی هستند که برای حمل ارگانیسمهای زنده طراحی شدهاند، عموماً برای آزمایشهای علمی استفاده میشوند. •ماهوارههای مخابراتی : ماهوارههایی هستند که برای اهداف ارتباط راه دور در فضا قرار گرفتهاند. ماهوارههای مخابراتی مدرن نوعاً از مدارهای زمینهمگام، مولنیا (Molniya) و پایینزمینی استفاده میکنند. •ماهوارههای مینیاتوری : ماهوارههایی هستند که دارای وزن کم و سایز کوچک به طور غیر عادی میباشند. طبقه بندی جدیدی که برای گروه بندی این ماهوارهها استفاده میشود عبارت است از : ماهوارههای کوچک (۵۰۰-۲۰۰kg)، ماهوارههای میکرو (زیر ۲۰۰kg) و ماهوارههای نانو (زیر ۱۰ کیلوگرم) •ماهوارههای هدایتکننده : ماهوارههایی هستند که از پخش کردن سیگنالهای رادیویی استفاده میکنند تا دریافت کنندههای موبایل را در زمین فعال نمایند تا مکان دقیق آنها مشخص شود. •ماهوارههای اکتشافی : ماهوارههای مشاهداتی زمین یا ماهوارههای مخابراتی میباشند، که برای کاربردهای نظامی و جاسوسی مستقر شدهاند. • ماهوارههای زمینشناسی : ماهوارههایی هستند که برای نظارت بر محیط، هواشناسی و ساختن نقشه و... استفاده میشوند. •ایستگاه فضایی : یک ساختار ساخته دست بشر میباشد که برای زندگی انسان در فضای خارج طراحی شدهاست. یک ایستگاه فضایی از انواع فضاپیماها به وسیله نقصش در نیرو محرکه زیاد یا امکانات بر زمین نشستن، متمایز میشود-به جای موتورهای دیگر به عنوان جابه جایی به و از ایستگاه استفاده میشود. ایستگاههای فضایی برای باقی ماندن در مدار برای مدت کوتاهی طراحی شدهاند، برای قسمتی از هفته یا ماه یا حتی سال. •ماهوارههای تتر (Tether) : ماهوارههایی هستند که به وسیله یک کابل که به آنها تتر (افسار) میگویند، به ماهوارههای دیگر وصل میشوند. •ماهوارههای هواشناسی : که به طور ابتدایی برای نشان دادن آب و هوای کره زمین به کار میروند.
این در حالت کلی بروی مدار زمینایست و بر بالای خط استوا، در فاصله 35870 کیلومتری از سطح زمین قرار داند. این نوع ماهوارهها در مکانی ثابت نسبت به زمین قرار دارند و همفاز با دوران زمین بدور خود، میگردند و بدلیل همین ثبات دارای سایهای ثابت (معروف به «جایپا») بر زمین هستند. به مدار زمینهمزمان مدار زمینایست و یا مدار کلارک نیز گفته میشود. تمام ماهوارههای مخابراتی و تلویزیونی از این نوع هستند.
ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (زادهٔ ۱۴ شهریور ۳۵۲، کاث، خوارزم - درگذشتهٔ ۲۲ آذر ۴۲۷، غزنین)، دانشمند بزرگ و ریاضیدان،ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، هندشناس و تاریخنگار ایرانیسده چهارم و پنجم هجری است. بيرونی را بزرگترين دانشمند مسلمان و يكی از بزرگترين دانشمندان همه اعصار میدانند. همینطور او را پدر علم انسانشناسی وهندشناسی میدانند.
بیرونی در ۱۴ شهریور ۳۵۲ خورشیدی (۲۹ ذیقعده ۳۶۲ قمری برابر ۵ سپتامبر ۹۷۳ میلادی) در خوارزم که در قلمرو سامانیان بود به دنیا آمد، و زادگاه او که در آن زمان روستای کوچکی بود، «بیرون» نام داشت. مرگش در غزنه در اوان انقلاب سلجوقیان و پادشاهی مسعود بنمحمود غزنوی بودهاست و برخی درگذشت او را در ۲۲ آذر ۴۲۷ خورشیدی (۲۷ جمادیالثانی ۴۴۰ قمری برابر ۱۳ دسامبر ۱۰۴۸ میلادی) میدانند. تألیفات بیرونی به زبان عربی، یعنی زبان علمی و همهکسفهم عالم اسلام بودهاست، مگر التفهیم که آن را به فارسی کرد مر ریحانه دختر حسین خوارزمی را که خواهندهٔ کتابی در نجوم بود. بیرونی خود التفهیم را به عربی ترجمه کرد. بیرونی دقّت و اصابت نظر خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، امّا او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روش که به وسیله کندی و فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده بود نبود؛ بلکه به باورهای ویژه و روش جداگانه و ایرادات خود بر ارسطو ممتاز است، وی همچنین از آثار فلسفی هندوان کتبی چون «شامل» را به عربی ترجمه نمود. نوشتههایی از بیرونی در دست است که به وضوح در آنها از گردش ِ زمین به دور ِ خودش نام برده میشود. در کتاب ِ «استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاسطرلاب» ابوریحان میگوید: «از ابو سعید سجزی، اُسطرلابی از نوع واحد و بسط دیدم که از شمالی و جنوبی مرکّب نبود و آن را اسطرلاب زورقی مینامید و او را به جهت اختراع آن اسطرلاب تحسین کردم چه اختراع آن متکی بر اصلی است قائم به ذات خود و مبنی بر عقیدهٔ مردمی است که زمین را متحرّک دانسته و حرکت یومی را به زمین نسبت میدهند و نه به کرهٔ سماوی. بدون شک این شبههای است که تحلیلش در نهایت ِ دشواری. و قولی است که رقع و ابطالش در کمال صعوبت است. مهندسان و علمای هیئت که اعتماد و استناد ایشان بر خطوط مساحیه(= مدارات و نصف النهارات و استوای فلکی و دایرةالبروج) است؛ در نقض ِ این شبهه و رد آن عقیدت بسی ناچیز و تهی دست باشند و هرگز دفع آن شبهه را اقامت برهان و تقریر دلیلی نتوانند نمود. زیرا چه حرکت یومی را از زمین بدانند و چه آن را به کرهٔ سماوی نسبت دهند در هر دو حالت به صناعت آنان زیانی نمیرسد و اگر نقض این اعتقاد و تحلیل این شبهه امکان پذیر باشد موکول به رای فلاسفهٔ طبیعی دان است.»[۸] ضمنا بیرونی در کتاب «الاسطرلاب» روشی برای محاسبهٔ شعاع زمین ارائه میکند (بوسیلهٔ افت ِ افق وقتی از ارتفاعات به افق نگاه میکنیم). بعدها در کتاب ِ «قانون مسعودی» ابوریحان عملی کردن این روش توسط خود را گزارش میدهد.[۹] اندازه گیری ِاو یک درجهٔ سطح زمین را ۵۸ میل بدست آوردهاست که با توجه به اینکه هر میل عربی ۱۹۷۳٫۳ متر است، شعاع ِ زمین ۶۵۶۰ کیلومتر (بر حسب ِ واحدهای ِ امروزی) به دست میآید که تا حد ِ خوبی به مقدار ِ صحیح ِ آن نزدیک است.[۱۰] خورشیدگرفتگی هشتم آوریل سال ۱۰۱۹ میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماهگرفتگی سپتامبر همین سال را در غزنه به زیر مطالعه برد.
اپیکتوگرام یعنی چگال سنج آلت برای سنجش وزن مخصوص در فیزیک را اختراع نمود که با آن وزن مخصوص چیزها تعین میشود از اختراعات اوست
در زمان بیرونی، سامانیان بر شمالشرقی ایران شامل خراسان بزرگتر و خوارزم به پایتختی بخارا، زیاریان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف، بوئیان بر سایر مناطق ایران تا بغداد، بازماندگانصفاریان بر سیستان و غزنویان بر جنوب ایران خاوری (مناطق مرکزی و جنوبی افغانستان امروز) حکومت میکردند و همه آنان مشوق دانش و ادبیات فارسی بودند و سامانیان بیش از دیکران در این راه اهتمام داشتند. بیرونی که در جرجانیه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصیل علم کرده بود، مدتی نیز در گرگان زیر پشتیبانی مادی و معنوی زیاریان که مرداویج سر دودمان آنها بود به پژوهش پرداخته بود و پس از آن تا پایان عمر در ایران خاوری آن زمان به پژوهشهای علمی خود ادامه داد. با این که محمود غزنوی میانه بسیار خوبی با بیرونی نداشت و وسایل کافی برای پژوهش، در اختیار او نبود ولی این دانشمند لحظهای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید.
بیرونی که بر زبانهای یونانی، هندی و عربی هم چیره بود، کتب و رسالات بسیار که شمار آنها را بیش از ۱۴۶ گزارش کردهاند نوشت که جمع سطور آنها بالغ بر ۱۳ هزار است. مهمترین آثار او التفهیم در ریاضیات و نجوم، آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که نوعی دانشنامهاست و کتاب تحقیق ماللهند درباره اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن. بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشتهاست، نه پول. بیرونی، همدورهٔ بوعلی سینا بود که در اصفهان مینشست و با هم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند. بیرونی در جریان لشکرکشیهای محمود غزنوی به هند (پاکستان امروز بخشی از آن است) امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و در باره اوضاع هند پژوهش کند که فراوردهٔ این پژوهش، کتاب «هندشناسی» اوست. از دیگر آثار وی میتوان به کتاب الصیدنه فی الطب اشاره کرد که کتابی است در باره گیاهان دارویی و با تصحیح دکتر عباس زریاب خویی منتشر شدهاست. تحقیق ماللهند: موضوع این کتاب مذهب و عادات و رسوم هندوان و نیز گزارشی از سفر به هند است. قانون مسعودی: کتابی است در نجوم و تقویم شامل یازده بخش. در این کتاب بخشهایی مربوط به مثلثات کروی و نیز زمین و ابعاد آن و خورشید و ماه و سیارات موجود است. التفهیم لاوایل صناعة التنجیم: این کتاب نیز در نجوم و به فارسی نوشته شدهاست و برای مدت چند قرن متن کتاب درسی برای تعلیم ریاضیات و نجوم بودهاست. الجماهر فی معرفة الجواهر: بیرونی این کتاب را به نام ابوالفتح مودود بن مسعود تألیف کرد و موضوع کتاب معرفی مواد معدنی و مخصوصاً جواهرات مختلف است. ابوریحان در این کتاب فلزات را بررسی کرده و نوشتهاست. او نظریّات و گفتههای دانشمندانی مانند ارسطو اسحاق الکندی را درباره حدود سیصد نوع ماده معدنی ذکر کردهاست. وی در این کتاب به شرح فلزها و جواهرهای قارههای آسیا، اروپا و آفریقا میپردازد و ویژگیهای فیزیکی ماند بو، رنگ، نرمی و زبری حدود ۳۰۰ نوع کانی و مواد دیگر را شرح میدهد و نظریهها و گفتارهای دانشمندان یونانی و اسلامی را دربارهٔ آنها بیان میکند. الصیدنة فی الطب: این کتاب دربارهٔ داروهای گیاهی و خواص و طرز تهیه آنها نوشته شدهاست. الآثار الباقیة عن القرون الخالیة (اثرهای مانده از قرنهای گذشته): ابوریحان در این کتاب مبدأ تاریخها و گاهشماری اقوام مختلف را مورد بحث و بررسی قرار دادهاست. از جمله این اقوام - ایرانیها - یونانیها - یهودیها - مسیحیها عربهای زمان جاهلیت و عربهای مسلمان نام برده و درباره اعیاد هر یک به تفصیل سخن گفتهاست. این کتاب را میتوان نوعی تاریخ ادیان دانست. ![]()
اکتشافات، اختراعات و تحقیقاتاز جملهٔ آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ارسطو
ارسطو در سال 384 ق. م، در استاگيرا واقع در شمال يونان چشم به جهان گشود. پدرش نيكو ماخوس، پزشك دربار پادشاه مقدونيه بود. ارسطو هنگامي كه حدود هفده سال داشت به قصد تحصيل به آتن رفت و در سال 368 ق.م، عضو آكادمي افلاطون شد. در اينجا به مدت بيست سال، يعني تا هنگام مرگ افلاطون در 348 ق. م باقي ماند. وي بزرگترين و مبرزترين شاگرد افلاطون بود.
پس از مرگ استاد، آتن را ترك كرد و شعبه از آكادمي در شهر آسوس در ناحيه ترود تاسيس كرد.در اين جا با هرمياس، حاكم يكي از آن مناطق آشنا شد و پس از مدتي با خواهرزاده او ازدواج كرد. در سال 343 ق.م، فيليپ مقدوني ارسطو را دعوت كرد تا تعليم و تربيت پسرش اسكندر را كه در آ ن موقع سيزده سال داشت، به عهده بگيرد.ارسطو اين پيشنهاد را پذيرفت و به تربيت علمي و اخلاقي وي همت گماشت. ارسطو با قبول اين كار، نقشي مهم در تاريخ ايفا كرد؛ چرا كه پس از چند سال، در سال 336ق.م، اسكندر بر تخت نشست و به جهان گشايي پرداخت.در اين هنگام، ارسطو مقدونيه را ترك كرد و به آتن بازگشت.در آن جا وي به آكادمي افلاطون باز نگشت، بلكه دانشگاه جديدي به سبك آكادمي استادش بنا نهاد كه به نام ناحيه اي كه در آن قرار داشت، لوكيوم نام گرفت. لوكيوم دانشگاهي بود علمي، مجهز به كتابخانه و معلم كه در آن دروس به طور منظم تدريس مي شد. در لوكيوم، متفكران و محققان به نحو پيشرفته اي به مطالعات خود مي پرداختند.خود ارسطو در اين مدرسه به تدريس و ارائه نظريات خود مي پرداخت. بيشتر آثاري كه از ارسطو باقي مانده است، يادداشت هايي است كه شاگردانش از مطالب او بر مي داشتند. او عادت داشت كه در وقت تدريس قدم بزند و به همين دليل، فلسفه وي به فلسفه مشاء، يعني فلسفه بسيار راه رونده، شهرت يافت. اسكندر در سال 323 ق.م در گذشت و به دليل بدبيني زيادي كه عليه اسكندر در يونان و مخصوصا آتن وجود داشت، ارسطو متهم شد كه اقدامات و جنگ افروزي هاي شاگردش موافق بوده و او را تحت نفوذ خود قرار داده است.به همين دليل، ارسطو آتن را ترك كرد و به خالكيس، واقع در اوبوئيا رفت و در آن جا در ملك مادري خود اقامت گزيد. او مدت كوتاهي بعد از آن، در سال 322ق.م در اثر يك بيماري در گذشت. ارسطو از بزرگترين فلاسفه جهان است كه درباره تمام مسائل مهم و موضوعات اصلي فكري و فلسفي، نظريات گسترده و بي مانندي ارائه كرده است. از فيزيك ومنطق گرفته تا اخلاق و سياست و تراژدي و نجوم. نظريات او مخصوصا مابعدالطبيعه و منطقش،در سراسر قرون وسطي حاكم بر مكاتب فكري اروپا و كليساها بود و پس از آن نيز افكارش زمينه اي شد براي رنسانس علمي و فرهنگي. در فلسفه اسلامي نيز نقش او بيش از ديگر فلاسفه يونان است.بيشتر فلاسفه اسلامي مانند فارابي و ابن سينا پيرو او بودند و به همين خاطر، به مكتب مشاء تعلق دارند. آن ها عمدتا به شرح و تفصيل آراء منطقي و فلسفي او پرداختند. ارسطو اصول مفاهيم تازه اي را در مابعدالطبيعه اش پايه ريزي مي كند كه خلاصه آنها بدين ترتيب است: او در ابتدا ميان ذات هر چيزي با صفات آن يا به عبارت ديگر، ميان جوهر كه وجود حقيقي و مستقل و قائم به خود است، با عرض كه وجود مستقل ندارد و قائم به جوهر است، فرق گذاشت. سپس اعراض را در 9 دسته طبقه بندي كرده و همراه با جوهر، مقولات ده گانه خواند. پس از آن، ارسطو وارد بحث مهم قوه و فعل مي شود. وي جهان هستي را به قوا و فعليت ها تقسيم كرد و گفت: عالم بر مدار قوه و فعل مي گردد. قوه يعني استعداد براي به بودن چيزي و فعل يعني بودن و تحقق آن چيز.مثلا دانه بلوط بالقوه درخت بلوط است و درخت بلوط، فعليت همين قوه است؛ يعني بالفعل، درخت بلوط است. بنابراين، وجود، زماني بالقوه و زماني بالفعل است. مفهوم ديگري كه ارسطو طرح كرد، مفهوم ماده و صورت بود. وي ميان دو جنبه از موجودات فرق گذارد و بيان كرد كه هر موجودي عبارت است از ماده و صورت. ماده هر موجود، مصالح و مواد و خميره اي است كه آن چيز از آنها ساخته شده است. و صورت هر چيز، ساخت و سازمان آن چيز است. مثلا در مورد كوزه، گل و خاك، ماده است و شكل و قالب كوزه، صورت آن است. در واقع، صورت كوزه، چگونگي در هم آميختن گل و خاك و ساخته شدن كوزه است. در اينجا ارسطو قوه و فعل را به ماده و صورت مرتبط مي سازد؛ به اين صورت كه:ماده همان وجود بالقوه است و صورت، فعليت موجود ويا به عبارت ديگر، وجود بالفعل است. صورت، فعليت ماده است و حقيقت هر چيز، صورت اوست. در انسان جسم به منزله ماده و نفس به منزله صورت اوست. هر موجودي وجود بالقوه و بالفعل و يا ماده و صورت دارد و چون صورت، فعليت و حقيقت موجود است، كمال هر چيزي در صورت آن است نه در ماده آن.در نظر ارسطو، مرگ و ولادت و كون وفساد يعني از بين رفتن صورتي از ماده و پديدار شدن صورت ديگر.ماده هميشگي است و صورت ها هستند كه عوض مي شوند. و به همين دليل با تأمل عقلاني مي توان عقب رفت و به ماده نخستين و اوليه اي رسيد كه هنوز صورت نپذيرفته و ماده (قوه) محض است. اين ماده و قوه محض كه هيچ تعيني ندارد، هيولاي اولي نام دارد. اما بايد توجه داشت به دليل آن كه ماده هيچ گاه از صورت جدا نمي شود، هيولاي اولي يا ماده بي صورت نمي تواند وجود خارجي داشته باشد و فقط فرض ذهن ماست. در نظر ارسطو درباره هر موجود و هر رويدادي مي توان چهار گونه علت براي آنقائل شد. يعني وقتي درباره سبب پيدايش آن موضوع و رويداد سوال مي پرسيم، مي توانيم چهار نوع دليل و علت براي آن ذكر كنيم: اول، علت مادي آن كه عبارت از ماده آن موجود است. (در مثال كوزه، خاك و گل علت مادي كوزه است.)دوم، علت صوري آن كه عبارت از ساخت و سازمان و چگونگي كنار هم قرار گرفتن ماده است. (در مثال كوزه، شكل و ساخت كوزه، علت صوري كوزه است.) سومين علت، علت فاعلي است، يعني سازنده موجود و محرك آن. (سازنده كوزه) و چهارمين علت، علت غائي است، يعني امري كه موجود براي آن به وجود آمده و براي آن به حركت در مي آيد. (هدف سازنده كوزه.) در نظر ارسطو، بدليل آنكه فعليت، همان صورت است و صورت نيز كمال است، ماده همواره در حال حركت به سوي صورت و غايت خويش است، زيرا هدف ماده كمال يافتن و رسيدن به حقيقت خود است.آخرين درجه كمال، جايي است كه فقط فعليت باشد و هيچ قوه اي در كار نباشد؛ يعني صورت محض باشد.چنين مو جودي خداست كه فعليت و صورت محض است و لذا حركتي ندارد (زيرا حركت يعني سير قوه و ماده به سوي فعليت و صورت خود)، بلكه او همه چيز رابه حركت وا مي دارد و همه موجودات رو به سوي او در حال حركتند. ارسطو نيز مانند افلاطون معتقد بود كه علم به محسوسات كه جزئي اند تعلق نمي گيرد، بلكه فقط كلي است كه با عقل ادراك مي شود.با اين حال بر خلاف افلاطون كه كليات را موجودات واقعي و مستقل از انسان مي دانست، وي جدايي كليات از جزئيات را تنها در ذهن قائل بود، نه در خارج. او در رد مُثُل افلاطوني دلايل مختلفي ارائه كرد. ارسطو در مباحث اخلاق، مهمترين اصلي را كه دنبال مي كند، مفهوم خير يا فضيلت است. او عقيده دارد همه كارهايي كه انسان انجام مي دهد، براي سود و خيري است كه آن را مطلوب مي شمارد. هر كسي به چيزي ميل دارد؛ اما اگر درست توجه شود، مي بينيم هيچ موضودي به غايت و خير اصلي خود نمي رسد، مگر اينكه همواره وظيفه اي را كه براي آن به وجود آمده است، به بهترين نحو اجرا كند. مثلا شمشير خوب، شمشيري است كه وظيفه خاص شمشير، يعني تيز بودن و بريدن را به خوبي انجام دهد و انجام اين وظيفه براي شمشير، فضيلت است.انسان نيز از اين قاعده مستثني نيست. وظيفه خاص انسان كه مختص به اوست، همان خصلتي است كه او را از ساير آفريده ها متمايز مي سازد و آن انديشيدن و تفكر است . بنابراين فضيلت اخلاقي انسان، يعني سپرد ن زند گاني اش به دست خرد و انديشه و انجام فعاليتهايش به بهترين وجه تحت رهبري عقل. بر همين اساس، اخلاق نيز عبارت از اين خواهد بود كه:بدانيم براي اينكه فعاليتهاي انسان با موافقت عقل انجام گيرد، انسان چگونه بايد عمل كند. يعني چه وقت و در چه مورد و چگونه و نسبت به چه كسي و براي چه چيزي عمل نمايد. ارسطو براي اخلاقي عمل كردن انسان، راهي اساسي پيشنهاد مي كند:انسان در هر امري، حد وسط ميان دو طرف افراط و تفريط را مراعات نمايد و به اين ترتيب فضيلت اخلاقي عبارت از همين مراعات و انجام عمل معتدلانه خواهد بود.افراط و تفريط در هر موضوعي خلاف عقل بوده و رذيلت شمرده مي شود. عمده مباحث اخلاق ارسطو به بيان فضايل مختلف و افراط و تفريط در هر يك از آن ها اختصاص داده شده است.به عنوان نمونه، سخاوت فضيلتي است كه ميان دو رذيلت بخل و اسراف قرارداد . او در ديگر مباحثش، فضايل را بر مي شمارد و بين فضائل عقلي با فضايل نفساني فرق مي گذارد. وي مباحث زيادي درباره دوستي و نيز انواع لذت ها دارد كه در كتاب اخلاق نيكوماخوس او بيان گرديده است. او لذايذ را داراي درجات مختلف مي داند و بالاترين لذت انساني را فكر مي داند؛ زيرا مخصوص انسان است. كمال انسان، انديشيدن است كه و تفكر، كاري است كه خدا انجام مي دهد. انسان با تفكر به خداوند كه فكر مطلق است تشبه مي جويد. |
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |